حکم قصاص برای مرد معتاد که جوانی را از پشت بام کارگاه خیاطی به پایین پرتاب کرد
هفدهم آبان ماه سال گذشته ساعت 5 صبح مردی با 110 پلیس تهران تماس گرفت و از خوابیدن مرد جوان مجروح مقابل مغازه ای خبر داد.
ماموران اورژانس و کلانتری به سرعت در محل حاضر شدند و جوان مجروح به نام شهاب را به بیمارستان منتقل کردند اما شدت جراحات وی به حدی بود که اقدامات کادر پزشکی بی نتیجه ماند و جان باخت.
پس از مرگ شهاب ماموران تحقیقات جنایی را آغاز کردند و ابتدا شاهدان را مورد بازجویی قرار دادند. در این مرحله مشخص می شود که پسر جوان از پشت بام کارگاه خیاطی سقوط کرده است.
در همین زمان دختری به نام ستارا که با شهاب قرار داشت اطلاعات مهمی را در اختیار کارآگاهان قرار داد و گفت: شهاب شب ها روی پشت بام خیاطی می خوابید اما نیمه های شب پسری به نام محسن. چیتا با نگهبان درگیر شد و توسط او پرتاب شد.
دختر گفت: من به مواد مخدر معتاد هستم و جایی برای خوابیدن ندارم. چند وقت پیش در باغی با محسن آشنا شدم. گفت شبها روی پشت بام خیاط می خوابد. مقداری دارو به من داد و از من خواست که به تراس بروم تا بخوابم. بخشی از سقف را برداشته بود تا من بدون هیچ مشکلی یک شب آنجا بمانم. ما همدیگر را دوست داریم و می خواستیم ازدواج کنیم اما این اتفاق افتاد.
ماموران پس از شنیدن اظهارات طنز رد محسن را گرفتند و سه ماه پس از حادثه او را دستگیر کردند. مرد 53 ساله در بازجویی گفت: 24 سال بیشتر نداشتم که به تریاک و شیشه معتاد شدم. من متاهل هستم و یک دختر دارم اما چون معتاد هستم از خانواده ام ناپدید شده ام. جایی برای خواب نداشتم و در خانه های گرم می خوابیدم تا اینکه سقف خیاطی پیدا کردم و شب به آنجا رفتم. سه ماه پیش با ستاره آشنا شدم. او به شیشه نیز معتاد بود. چندی پیش این دختر با شهاب که او هم معتاد بود آشنا شد و برای ازدواج برنامه ریزی کردند. آن شب شهاب را به پشت بام آورد و از من خواست همان جا بخوابم اما نیمه های شب رفتار مشکوک شهاب را دیدم. به همین دلیل به او پیوستم. در این درگیری شهاب یک قدم به عقب رفت و از پشت بام سقوط کرد. من هم از ترس فرار کردم. من قاتل نیستم
در حالی که محسن اتهام قتل عمد را رد کرده بود کیفرخواستی برای وی صادر و در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد.
در جلسه دادگاه اولیای دم شهاب درخواست تغییر متهم را کردند. سپس محسن در دفاع از خود گفت: شهاب آن شب با ستاره به پشت بام آمد. کیسه ای پر از لباس های دزدی داشت. یک ساعت گذشت و ما سر چیزها دعوا کردیم اما در آن دعوا او بی اختیار پایین رفت.
در پایان جلسه قضات به دادگاه رفتند و با توجه به شواهد موجود حکم محکومیت متهم را صادر کردند.
محسن به حکم صادره اعتراض کرد و پرونده وی در دیوان عالی کشور بررسی شد و در نهایت قضات شعبه بیستم دیوان عالی کشور حکم وی را تایید کردند.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "حکم قصاص برای مرد معتاد که جوانی را از پشت بام کارگاه خیاطی به پایین پرتاب کرد" هستید؟ با کلیک بر روی حوادث، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "حکم قصاص برای مرد معتاد که جوانی را از پشت بام کارگاه خیاطی به پایین پرتاب کرد"، کلیک کنید.