یوسف شرط بندی را باخت و قاتل شد

تعرض حجاب‌بان به دختر بچه‌ی هشت نه ساله‌ بابت حجاب و کبود شدن...

همه چی از آن عصر پاییزی شروع شد که من و مصطفی سرِ سرخ وشیرین بودن هندونه‌ی شب یلدا شرط بستیم و قرار مون‌شد هندونه‌ی هرکی شیرین‌تر و خوش‌رنگتر بود حق داره ،درخونه اعظمو بکوبه و هندونه بهش بده

اعظمو دختر دردونه‌ی مش رجب صورتی داشت عین برف سفید و که هیچ قشنگی توش نبود و حیرون و گیجم که اعظمو چی داشت که من و مصطفی تا چهارتانخ سیبیل پشت لبمون تنجه(در گویش شیراز یعنی جوانه زدن) زد توی خیالمون کَپر سر لَته‌ی زمین ارباب رعیتی آباء و اجدادی‌امون شد حجله‌ی خوشبختی وصال با اعظمو، حتم دارم همیطو(همینطور)که من هزاربار رویای عروسی‌ام با اعظمو را توی خواب بعد از قاتوق ظهر زیر کپر دیده بودم مصطفی هزارویک بار خواب اعظمو و کپر و عروسی دیده بود.

اما امرو(امروز)که طناب دارِ قصاص تا پشت انفرادی رسیده و الانِ که دوتا مامور قلچماق پنجره‌ی آهنی سلول و وا کنن و دو جفت چیش که از نگاشون نفیر مرگ ذوق ذوق می‌کنه بِر(خیره) بشن توی چیشام و بگن حرف آخری اگه داری آماده کن تا حاج‌آقا که میاد سراغت زیاد معطل نشه و من شروع کنم به ناسزا گفتن به خودم و مصطفی و تموم هندونه‌های سرخ و شیرین و شب یلدا!!!موندم چیطو شد که اوشب به اعظمو پیام دادم!

یک سر قصه‌ی قتل مصطفی و قاتل شدن یوسف مانند غالب پرونده هایی که قاتل و مقتول سابقه‌ی رفاقت و قوم و خویشی دارند به یک کینه و دلخوری قدیمی متصل است که هزاربار هم با چشم ببینی و با گوش بشنوی باور شدنی نیست.

چطور ممکنه دوتا آدم عاقل و بالغ که بیشترین ایام عمرشان کنار هم زندگی کردند و از صبحِ سحر تا غروبِ آفتاب پا به پای هم رفاقت کردند و روزگار گذراندند برای یک عشق خیالی و یک  برش هندوانه دستشون به خون هم آلوده شود؟!

شرح ماوقع:مصطفی و یوسف در آستانه‌ی بیست سالگی به سیاق روزهای آغازین بلوغ که دل در گرو عشق اعظمو داشتند، به رسم آن ایام که قرمزی و شیرین بودن هندوانه اذن دیدار با اعظم و تقدیم هندوانه شب یلدا بوده،هریک هندوانه به دست ،وارد تاکستان مش‌رجب پدر اعظم میشن،بساط عیش و نوش که چیده می‌شود مصطفی به یوسف می‌گوید؛من و تو که در عالم هوشیاری جرات نداریم از صد فرسخی خانه‌ی مشتی رد بشیم چه برسد به اینکه بریم سراغ دختر دردانه‌ی مشتی…

 اینگونه قرار شکستن هندوانه و آغاز شرط می‌ماند برای پس از مستی و نوشیدن شرابِ انگورهای تاکستان مشتی.

یوسف و مصطفی مست و لایعقل شرط سرخی هندوانه را فراموش کرده با همان حال مستی راهی خانه‌ی مشتی می‌شوند تا به خیال خودشان در عالم مستی و راستی با اعظمو رودرو از دلدادگی‌ هاشون پرده بردارند و انتخاب را به خودش بگذارند.بین راه یوسف به بهانه‌ی دست به آب راه کج کرده از غیبت مصطفی سوءاستفاده می‌کند به اعظم پیامکی می‌دهد که:من و مصطفی روی تو شرط‌بندی کرده‌ایم و مصطفی شرط و برنده شد،الان هم داریم میام در خونه‌ی شما تا به بهانه‌ی هندوانه‌ی شب یلدا تو را به بیرون از خانه کشانده و بهت دست درازی کنه حواست باشه….

پیش از رسیدن یوسف و مصطفی دختر سرخوش مشتی جلوی در منتظر ایستاده و به محض دیدن دو جوان مست و لایعقل، پیامک ارسالی یوسف را به مصطفی نشان می‌دهد …خون جلوی چشم

مصطفی می‌گیرد و با همان تیزی که قرار بود هندوانه شب یلدا بریده شود به یوسف حمله‌ور می‌شود،تیزی مصطفی به بازوی یوسف که می‌نشیند، گلوی مصطفی غرقآبه خون می‌شود و پیش از رسیدن به بهداری روستا مصطفی جان می‌دهد و یوسف صبح علی‌الطلوع خودش را به پاسگاه معرفی می‌کند و ضمن شرح ماوقع اظهار می‌کند که زمان ضربه زدن به شاهرگ مصطفی مست بوده و از ترس و برای دفاع از خودش به مصطفی حمله کرده ،اعظم را شاهد ماجرا معرفی می‌کند.

صدور حکم قصاص یوسف به معنای عدم پذیرش ادعای دفاع مشروع و دفاعیات وکیل یوسف که فعل مجرمانه ی اتخاذ شده (قتل) از سوی یوسف را در حال مستی اعلام کرده.مستند به ماده ۳۰۷قانون مجازات اسلامی ارتکاب جنایت در حال مستی و عدم تعادل روانی در اثر مصرف مواد مخدر و روان‌گردان و مانند آنها موجب قصاص است مگر اینکه ثابت شود بر اثر مستی و عدم تعادل روانی مرتکب به کل مسلوب‌الاختیار بوده…

عطف به مفاد این ماده قانونی و نظر به اینکه یوسف پیش از روبه‌رو شدن با اعظم برای وی پیامکی ارسال کرده تا مصطفی را نزد وی بد جلوه دهد لذا دارای اختیار و اراده ی آزاد بوده و اما مستند به ماده ۱۵۶قانون مجازات و احکام تعریف شده در تعریف دفاع مشروع مانند تناسب حمله و دفاع،امکان دفع خطر و حمله پیش از ارتکاب جرم و حمله و…ادعا ی دفاع مشروع برای رفتار ارتکابی یوسف که در مقابل زخم شدن بازو چاقو را به گردن مصطفی به عنوان عضو حساس بدن وارد کرده ،قابل پذیرش نبوده،علاوه اینکه برای یوسف امکان فرار و خارج شدن از دسترس حملات مصطفی نیز وجود داشته لذا حکم قصاص یوسف بنا بر مصرحات قانونی صادر شده،تلاش اعظم و اهالی محل برای اخذ رضایت از اولیاء دم با پذیرش بزه قتل عمد امکان حصول سازش و اعلام رضایت را بیشتر می‌کند تا اینکه مدعی شوند مسبب قتل مصطفی بوده و یوسف در دفاع از خودش مرتکب قتل شده….

وکیل دادگستری-شیراز

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "یوسف شرط بندی را باخت و قاتل شد" هستید؟ با کلیک بر روی عمومی، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "یوسف شرط بندی را باخت و قاتل شد"، کلیک کنید.

نوشته های مشابه