خلاصه کتاب نوشتن در باب روانکاوی: هر آنچه باید بدانید

خلاصه کتاب نوشتن در باب روانکاوی: هر آنچه باید بدانید

خلاصه کتاب نوشتن در باب روانکاوی ( نویسنده اما پیتچولی، پی یر لوییجی رسی، آنتونیو آلبرتو سمی )

کتاب «نوشتن در باب روانکاوی» که توسط اما پیتچولی، پی یر لوییجی رسی و آنتونیو آلبرتو سمی نوشته شده، یک مجموعه مقاله است که ارتباط عمیق و پیچیده بین روانکاوی و دنیای نوشتار را بررسی می کند. این کتاب به ما نشان می دهد که چطور نوشتن نه تنها می تواند ابزاری برای فهم عمیق تر روان انسان باشد، بلکه خودش یک راه درمان و خودشناسی هم محسوب می شود.

شاید شما هم از آن دسته آدم هایی باشید که وقتی به «نوشتن» فکر می کنند، فقط یاد انشاء مدرسه یا گزارش های کاری می افتند. اما بیایید کمی عمیق تر نگاه کنیم. تا به حال شده بعد از نوشتن چند خط در دفترچه ی خاطراتتان، یا حتی یک پیام طولانی برای دوستتان، حس کنید سبک تر شده اید؟ حس کنید چیزی که توی ذهنتان سنگینی می کرد، حالا روی کاغذ آمده و نظم گرفته؟ این دقیقاً همان جادوی نوشتن است که روانکاوی هم بهش توجه ویژه ای دارد. کتابی که امروز می خواهیم درباره اش حرف بزنیم، یعنی «نوشتن در باب روانکاوی» اثر اما پیتچولی، پی یر لوییجی رسی و آنتونیو آلبرتو سمی، دقیقاً به همین موضوع می پردازد. این اثر که مهدیه زارع به فارسی ترجمه اش کرده و انتشارات راه طلایی منتشرش کرده، پر از ایده های جالبه که به ما یادآوری می کنه نوشتن چقدر می تونه توی زندگی روانیمون نقش پررنگی داشته باشه. توی این کتاب قرار نیست فقط یک معرفی ساده داشته باشیم؛ قراره حسابی توی پیچ و خم های فکری نویسنده ها غرق بشیم و ببینیم چطور نوشتن می تونه هم درمان باشه، هم راهی برای شناخت خودمون و آدم های اطرافمون.

ایده مرکزی کتاب: نوشتن به مثابه درمان و درک روان

خب، از اسم کتاب هم مشخصه که محور اصلی بحث، «نوشتن» و «روانکاوی» هست. نویسنده ها معتقدند این دو تا مثل دو روی یک سکه اند؛ یکی بدون اون یکی شاید ناقص باشه. ایده اصلی اینه که نوشتن فقط یک مهارت نیست، بلکه یک ابزار قدرتمند برای درمان و خودشناسیه. به قول معروف، وقتی می نویسیم، انگار داریم با بخش های پنهان وجودمون حرف می زنیم، چیزایی رو بیرون می ریزیم که شاید توی گفتار روزمره جرئتش رو نداشته باشیم یا اصلا متوجه حضورشون نباشیم. این کتاب دقیقاً روی همین نکته دست می ذاره.

رویکرد کتاب اصلاً یک بعدی نیست؛ یک کار کاملاً بین رشته ایه. یعنی چی؟ یعنی پل می زنه بین روانکاوی و ادبیات. روانکاوی به ما کمک می کنه بفهمیم چرا اینجوری فکر می کنیم یا چرا این احساسات رو داریم، و ادبیات بهمون ابزار می ده که این چیزا رو بیان کنیم. وقتی این دو تا با هم ترکیب می شن، یک قدرت عجیب و غریب پیدا می کنن. نویسنده ها برای اینکه این ایده رو حسابی جا بندازن، دست به دامان نظریه های روانکاوهای مختلف از گوشه و کنار دنیا شدن. انگار یه محفل بزرگ روانکاوی ترتیب دادن و از هر کدومشون خواستن که نظرشون رو درباره ی نوشتن و جایگاهش در روانکاوی بگن. این کار باعث شده کتاب خیلی غنی و پربار بشه و شما با کلی دیدگاه مختلف آشنا بشید که همگی در یک نقطه مشترکن: نوشتن، هم می تونه یک درمانگر باشه و هم یک راهنما برای درک عمیق تر روان آدمی. این دقیقا همون چیزیه که کتاب قصد داره به ما نشون بده.

خلاصه فصل به فصل: بینش ها و نکات کلیدی

حالا بیایید کمی عمیق تر بشیم و ببینیم هر فصل این کتاب چه حرف هایی برای گفتن داره. هر کدوم از این فصل ها مثل یک دریچه اند که ما رو به دنیای جدیدی از ارتباط بین نوشتن و روانکاوی می برن و کلی نکته ی کاربردی و فکری بهمون یاد می دن.

فصل اول: خیال پردازی های نویسنده ای منزوی

فصل اول با یک موضوع جذاب شروع میشه: خیال پردازی. تا به حال به این فکر کرده اید که خیال پردازی های ما چقدر توی چیزی که می نویسیم تأثیر داره؟ نویسنده ها در این بخش حسابی روی این قضیه زوم کردن. اونا می گن خیال پردازی و فانتزی، نقش خیلی مهمی توی فرآیند نگارش بازی می کنن. انگار دنیای ذهنی ما، با همه پیچیدگی ها و رویاهاش، داره به قلم ما جهت می ده.

اما نکته ی مهم تر این فصل، بحث درباره ی «خودبزرگ بینی» یا همون «ایگو» هست که توی آثار مکتوب بروز پیدا می کنه. نویسنده ها بین «خودبزرگ بینی مشروع» و «غیرمشروع» تفاوت قائل میشن. مثلاً ابراز خشم یا ناراحتی به شیوه ای سازنده و در چهارچوب یک داستان، می تونه یک خودبزرگ بینی مشروع باشه؛ یعنی شما دارید احساسات واقعی تون رو بیان می کنید و این به روند درمان یا شناخت کمک می کنه. ولی وقتی این ابراز خود، از کنترل خارج میشه و هدفش فقط خودنمایی یا آسیب رساندن باشه، می تونه غیرمشروع تلقی بشه. توی این فصل، ما یاد می گیریم چطور این خیال پردازی ها و ابرازهای درونی رو بشناسیم و بفهمیم که چطور می تونن هم موتور محرک خلاقیت باشن و هم در صورت عدم مدیریت، چالش برانگیز.

فصل دوم: روانکاوی، نوشتاردرمانی

خب، به یکی از هیجان انگیزترین بخش های کتاب می رسیم: «نوشتاردرمانی». این کلمه شاید برای خیلی ها جدید باشه، ولی توی روانکاوی حسابی بهش توجه میشه. نویسنده ها توی این فصل حسابی توضیح میدن که نوشتاردرمانی چیه و چطور می تونه مثل یک جلسه درمانی عمل کنه، البته با این تفاوت که درمانگر اصلی خود ما هستیم.

یکی از نکات کلیدی این فصل، دیدگاه «پاتریک ماهونی» روانکاو معروفه. ماهونی معتقده که روان شناسی خودتحلیلی، ریشه ی عمیقی در نوشتاردرمانی داره. یعنی چی؟ یعنی وقتی ما می نویسیم، در واقع داریم خودمون رو تحلیل می کنیم. داریم افکار، احساسات و تجربیاتمون رو روی کاغذ میاریم و با یک فاصله ی امن، بهشون نگاه می کنیم. این نگاه کردن از بیرون به درونیاتمون، بهمون کمک می کنه الگوهای فکری و رفتاری مون رو بهتر بشناسیم و حتی اون ها رو تغییر بدیم. مثال هایی که توی این بخش آورده میشه، حسابی بهمون نشون میده که نوشتن چطور می تونه ابزاری درمانی باشه؛ مثلاً نوشتن خاطرات، نامه هایی که هیچ وقت ارسال نمیشن، یا حتی شعر و داستان، همگی می تونن نقش یک درمانگر رو برای ما بازی کنن و به سلامت روانمون کمک کنن.

فصل سوم: از گفت وگوی تحلیلی تا متنی که منتشر شد

این فصل برای اون هایی که در حوزه ی روانکاوی یا روان درمانی فعالن، حسابی پر از نکته ست. تصور کنید شما یک روانکاو هستید و توی جلسات درمانی با مراجعینتون کلی حرف های مهم و خصوصی رد و بدل میشه. حالا اگه بخواید این گفت وگوها رو به یک متن منتشر شده تبدیل کنید، چه چالش هایی پیش روتون قرار می گیره؟

نویسنده ها توی این بخش به همین موضوع می پردازن و میگن تبدیل یک گفت وگوی تحلیلی (یعنی حرف هایی که توی جلسات درمانی رد و بدل میشه) به یک متن عمومی و منتشر شده، اصلاً کار راحتی نیست. این کار کلی ملاحظات و چالش های اخلاقی و فنی داره. مهم ترینش چیه؟ حفظ حریم خصوصی مراجعین. یعنی شما به عنوان نویسنده باید حسابی حواستون باشه که هویت افراد لو نره، اطلاعات شخصی شون محفوظ بمونه و هیچ آسیبی بهشون وارد نشه. باید توی نوشتن این متون، یک خط باریک بین بیان تجربیات بالینی و رعایت اصول اخلاقی پیدا کرد. این فصل به روانکاوان و نویسندگان یاد میده که چطور این مرز رو رعایت کنن و با حفظ اخلاق حرفه ای، تجربیات ارزشمندشون رو به اشتراک بذارن.

فصل چهارم: نوشتن در روانکاوی

این فصل حسابی توی جنبه های مختلف عمل نوشتن در چارچوب روانکاوی غرق میشه و دیدگاه های عمیق تری رو ارائه میده. یکی از بحث های اصلی اینجاست که چطور «نثر ادبی» و «نثر علمی» توی متون روانکاوی با هم ترکیب میشن. فروید، پدر روانکاوی، خودش از این روش حسابی استفاده می کرد. نوشته های اون هم جنبه های علمی و تحلیلی قوی داشت و هم از نظر ادبی، جذاب و شیوا بود. این فصل توضیح میده که این ترکیب چقدر ضروریه، چون روانکاوی از یک طرف علمیه که دنبال حقیقت می گرده، اما از طرف دیگه، ماهیتش حدسی و تفسیریه و مثل علوم دقیقه نیست که بشه همه چیز رو با فرمول های خشک و خالی بیان کرد.

اینجاست که چالش دستیابی به حقیقت «علمی» توی روانکاوی مطرح میشه. چون روانکاوی بیشتر به تفسیر و درک عمیق تر پدیده های ذهنی می پردازه تا اثبات های قطعی، نویسنده توی این حوزه باید بتونه این پیچیدگی ها رو با زبانی بنویسه که هم معتبر باشه و هم قابل فهم. این فصل به ما یاد میده که توی نوشتن متون روانکاوی چقدر مهمه که هم به جنبه های علمی و مستند توجه کنیم، هم بتونیم با یک قلم شیوا و ادبی، مفاهیم عمیق رو منتقل کنیم.

فصل پنجم: «اصول اخلاقی» برای نویسندگان؟

آیا نوشتن هم اصول اخلاقی خودش رو داره؟ بله که داره، مخصوصاً وقتی صحبت از روانکاوی باشه. این فصل، تمام دغدغه های اخلاقی نویسندگان رو، خصوصاً توی حوزه ی روانکاوی، زیر ذره بین میبره.

یکی از مهم ترین بحث ها، مسئولیت نویسنده در قبال مخاطبانه. فکر کنید شما متنی نوشتید که هم متخصص ها قراره بخونن و هم آدم های عادی. چطور باید متن رو طوری تنظیم کرد که برای هر دو گروه مفید و قابل فهم باشه؟ نویسنده ها میگن شما به عنوان نویسنده یک مسئولیت بزرگ دارید که هم اطلاعات دقیق و علمی بدید و هم طوری بنویسید که غیرمتخصص ها گیج نشن. استفاده از اصطلاحات تخصصی برای متخصصین شاید لازم باشه، اما اگه همین اصطلاحات رو بدون توضیح کافی برای عموم مردم به کار ببرید، فقط باعث سردرگمی میشه و ارتباط قطع میشه. این فصل تأکید می کنه که نویسنده باید همیشه مخاطب غیرمتخصص رو هم در نظر بگیره و سعی کنه متن رو در سطوح مختلف قابل فهم کنه، تا هم اعتبار علمی حفظ بشه و هم پیام به درستی منتقل بشه.

می دانیم که سبک نوشتار نویسنده تا حدی به تخیلات شخصی او بستگی دارد. اما نوشتن فضایی است برای ابراز خودبزرگ بینی نویسنده، چه مشروع (مثلاً ابراز خشم) و چه غیرمشروع. همان طور که از نوشته های فروید آموخته ایم، نثر ادبی و نثر علمی در روانکاوی به شکلی خاص با یکدیگر ترکیب می شوند و هر دو تا حدودی ضروری هستند. علم ایده آل به دنبال حقیقتی است که خودش را ثابت می کند. اما در روانکاوی به دلیل ماهیت حدسی آن، دستیابی به چنین علمی ممکن نیست. با توجه به این نکات، کار خواننده بسیار پیچیده است.

فصل ششم: تجربیات و تأملات یک «خوانندۀ» روانکاوی

حالا نوبت به بخش مهم «خواننده» میرسه. توی این فصل، با دیدگاه های «فاستا پترلا» آشنا میشیم که خودش هم یک روانکاوه. پترلا روی این موضوع تمرکز میکنه که تجربیات شخصی و سوگیری های ذهنی ما چقدر میتونن روی درک و تفسیرمون از متون روانکاوی تأثیر بذارن.

شاید برای شما هم پیش آمده باشه که یک کتاب رو بخونید و حس کنید دقیقاً داره حرف دل شما رو میزنه، در حالی که دوستتون همون کتاب رو میخونه و برداشت کاملاً متفاوتی داره. این به خاطر همون تجربیات و سوگیری های شخصیه. توی متون روانکاوی که پر از مفاهیم عمیق و تفسیری هستن، این قضیه اهمیت بیشتری پیدا میکنه. این فصل به چالش ها و فرصت های خاصی میپردازه که توی خوانش متون تخصصی روانکاوی به وجود میاد. ما یاد می گیریم که چطور باید با یک ذهن باز و انتقادی این متون رو بخونیم، از سوگیری های خودمون آگاه باشیم و سعی کنیم دیدگاه نویسنده رو تا حد ممکن بدون فیلترهای ذهنی خودمون درک کنیم. این فصل در واقع یک راهنمای کاربردی برای خوانندگان جدی متون روانکاویه.

فصل هفتم: ارزیابی متن های روانکاوی و سناریوهای غیرواقعی که نوشته هایشان به وقوع می پیوندد: بررسی های یک ویراستار

فکر می کنید نقش یک ویراستار فقط غلط املایی گرفتن و جابه جایی کلماته؟ این فصل نشون میده که نقش ویراستار، مخصوصاً توی متون روانکاوی، چقدر حیاتی و عمیق تره. ویراستار اینجا فقط یک غلط گیر نیست، بلکه یک ارزیاب و شکل دهنده اصلی متنه.

نویسنده ها توضیح میدن که ویراستار چطور با معیارهای دقیق خودش، متون روانکاوی رو ارزیابی می کنه تا از ابهام، پوچی و حرف های بی پایه جلوگیری کنه. توی این حوزه، ابهام می تونه خیلی خطرناک باشه، چون با مفاهیم حساس و مهم روان انسان سروکار داریم. یک ویراستار خوب باید بتونه تشخیص بده که آیا متن پیامی واضح داره؟ آیا استدلال ها منطقی و محکم هستن؟ و آیا چیزی که نوشته شده، به درستی به مخاطب منتقل میشه؟ این فصل به ما نشون میده که چطور یک ویراستار با دیدگاه حرفه ای خودش، متن رو از خطر تبدیل شدن به «سناریوهای غیرواقعی» نجات میده و کاری می کنه که نوشته ها هم محکم باشن و هم قابل فهم. این بخش، نگاه ما رو به فرآیند انتشار و نقش آدم های پشت صحنه حسابی عوض می کنه.

فصل هشتم: دیدگاه های روانکاوانه از واقعیت و سبک های نوشتاری

و بالاخره به فصل آخر میرسیم که مثل یک جمع بندی کلی عمل می کنه. این فصل به ما نشون میده که توی روانکاوی، چقدر سبک های نوشتاری متنوعی وجود داره و چطور هر کدوم از این سبک ها، می تونن بازتاب دهنده ی یک دیدگاه روانکاوانه متفاوت از واقعیت باشن.

روانکاوی یک حوزه ی وسیع و پر از نظریه های مختلفه. هر روانکاوی ممکنه نگاه متفاوتی به واقعیت، ذهن انسان و نحوه کارکرد اون داشته باشه. خب، طبیعیه که این تفاوت ها خودشون رو توی سبک نوشتاری هم نشون میدن. بعضی ها ممکنه با زبانی کاملاً تحلیلی و منطقی بنویسن، در حالی که بعضی دیگه از استعاره ها و روایت های ادبی بیشتری استفاده می کنن. این فصل این تنوع رو بررسی می کنه و به ما یاد میده که چطور میتونیم از روی سبک نوشتاری یک متن روانکاوی، به دیدگاه های اساسی نویسنده درباره ی واقعیت پی ببریم. این بخش در واقع یک نقشه ی راه برای درک عمیق تر و انتقادی تر متون روانکاوی به ما میده و کمک می کنه با چشمانی بازتر به این دنیای پر رمز و راز نگاه کنیم.

نکات برجسته و بینش های عمیق تر از کل کتاب

وقتی همه ی این فصل ها رو با هم کنار هم می ذاریم، یک تصویر کلی و خیلی جذاب از ارتباط نوشتن و روانکاوی به دست میاریم. پیام اصلی کتاب چیه؟ این کتاب حسابی روی سه تا چیز مهم تأکید می کنه: روایت، اخلاق و خلاقیت.

کتاب به ما نشون میده که چقدر روایت کردن داستان های شخصی، چه توی جلسات درمانی و چه روی کاغذ، برای درک خودمون و درمان زخم های درونیمون ضروریه. اخلاق هم که همیشه توی کار روانکاوی و نوشتن متون تخصصی، یک خط قرمز پررنگه. نویسنده ها مدام یادآوری می کنن که ما مسئول حرف ها و نوشته هامون هستیم و باید حواسمون به تأثیرشون روی مخاطب باشه. و خلاقیت! خلاقیت موتور محرک نویسندگی و حتی روانکاویه که به ما کمک می کنه راه های جدیدی برای بیان و درک پیدا کنیم.

دکتر اتل اسپکتر پرسون، یک روانکاو برجسته، توی نکوداشت این کتاب گفته: «گرچه این کتاب بر عمل نوشتن و روانشناسی آن تمرکز دارد، ولی نگرش های تازه و ارزشمندی به نحوه ی نظام مندشدن ذهن، عملکرد مغز هنگام تنهایی و مشکلات روابط بین فردی نیز دارد.» این جمله بهمون میگه که کتاب فقط در مورد نوشتن نیست، بلکه دریچه ای به شناخت عمیق تر ذهن و کارکرد اون، مخصوصاً وقتی تنهاییم و داریم با خودمون خلوت می کنیم، باز می کنه.

یه نکته ی دیگه که از لابه لای حرف های کتاب میشه فهمید، اهمیت تمرین و کسب مهارته. نوشتن، مثل هر مهارت دیگه ای، نیاز به تمرین داره. همین بالزاک معروف، کلی دست نویس رو قبل از چاپ دور ریخت تا به اون مهارت لازم رسید. این مثال بهمون میگه که اگه میخوایم توی نوشتن روانکاوی یا هر نوع نوشته دیگه ای موفق باشیم، باید تمرین کنیم، بخونیم و از نقد و بررسی ها نترسیم. متأسفانه نویسنده ها میگن که خیلی از روانکاوا شاید به این اندازه فرصت نقد و چالش نوشته هاشون رو نداشته باشن و این یه ضعف بزرگه. این کتاب در واقع یک پل ارتباطی محکم بین روانکاوی، ادبیات و حتی فلسفه میزنه و نشون میده که چقدر این حوزه ها میتونن همدیگه رو تکمیل کنن و به درک جامع تر ما از جهان و خودمون کمک کنن.

کتاب نوشتن در باب روانکاوی برای چه کسانی ضروری است؟

حالا که حسابی توی دنیای این کتاب غرق شدیم، شاید این سوال براتون پیش بیاد که اصلاً این کتاب به درد چه کسانی میخوره؟ راستش را بخواهید، طیف مخاطبان این کتاب خیلی گسترده تر از چیزیه که فکر می کنید. این کتاب فقط برای روانشناس ها نیست، بلکه برای هر کسی که به کشف پیچیدگی های ذهن انسان و قدرت کلمات علاقه منده، می تونه مثل یک گنج باشه. بیایید دقیق تر بگیم:

  • معلمان، دانشجویان و پژوهشگران روانشناسی و ادبیات: اگه توی این رشته ها تحصیل می کنید یا مشغول تحقیق هستید، این کتاب یک منبع عالی برای فهم عمیق تر ارتباط بین این دو حوزه است. برای پایان نامه، مقالات علمی یا حتی برای اینکه دیدگاه های جدیدی پیدا کنید، حسابی به کارتون میاد.
  • روان درمانگران و مشاورانی که به دنبال ابزارهای نوین درمانی هستند: اگه توی حوزه ی درمان فعالیت می کنید، این کتاب میتونه بهتون نشون بده که چطور از نوشتن به عنوان یک ابزار قدرتمند درمانی استفاده کنید. نوشتاردرمانی یک تکنیک موثر و کم هزینه است که میتونه مراجعینتون رو به خودشناسی و بهبود دعوت کنه.
  • نویسندگانی که به دنبال درک عمیق تر فرآیند خلق و تأثیر آن بر روان هستند: اگه نویسنده اید یا به نوشتن علاقه دارید، این کتاب بهتون کمک میکنه که بفهمید فرآیند خلاقیت چطور با ناخودآگاهتون در ارتباطه. چطور نوشتن میتونه روی احساسات و افکارتون تأثیر بذاره و چطور میتونید این تأثیر رو آگاهانه مدیریت کنید.
  • هر کسی که به دنبال خودشناسی از طریق نوشتن است: حتی اگر توی هیچ کدوم از این گروه ها هم نیستید، اما دوست دارید خودتون رو بهتر بشناسید، احساساتتون رو مدیریت کنید یا فقط یه راه جدید برای آرامش پیدا کنید، این کتاب می تونه راهنمای خوبی براتون باشه. نوشتن خاطرات، داستان های کوتاه یا حتی نامه هایی به خودتون، میتونه دریچه ای به دنیای درونی شما باز کنه.

پس فرقی نمیکنه روانکاو باشید، دانشجو، نویسنده یا فقط یک کنجکاو خودشناس؛ «نوشتن در باب روانکاوی» قطعاً حرف های جدید و ارزشمندی براتون داره.

نتیجه گیری و دعوت به اقدام

خب، رسیدیم به آخر داستان ما با کتاب «نوشتن در باب روانکاوی». فکر کنم حسابی باهم گشت و گذاری توی ذهن نویسنده ها و مفاهیم عمیقشون داشتیم. این کتاب، چیزی فراتر از یک متن خشک و علمیه؛ یک دعوت نامه است برای اینکه رابطه مون رو با نوشتن جدی تر بگیریم. بهمون یاد میده که کلمات، فقط ابزاری برای ارتباط نیستن، بلکه قدرت شفابخشی دارن، قدرت کشف دارن و میتونن راهنمای ما توی مسیر پر پیچ و خم خودشناسی باشن.

همینطور که دیدیم، «نوشتن در باب روانکاوی» یک اثر ارزشمنده که پلی محکم بین دنیای پر رمز و راز روانکاوی و جادوی کلمات میزنه. بهمون نشون میده که چطور میتونیم از نوشتن به عنوان یک ابزار قدرتمند برای درمان، درک خودمون و حتی بهتر کردن روابطمون استفاده کنیم. این کتاب همه ی ما رو به تعمق و کنجکاوی بیشتر درباره ی ذهن و قدرت بیان دعوت می کنه.

اگه تا الان فقط به فکر خلاصه ی این کتاب بودید، حالا دیگه وقتشه که قدم بعدی رو بردارید. خوندن این خلاصه فقط یک شروع بود. حالا که با ایده های اصلی و جذابش آشنا شدید، چرا نرید سراغ نسخه ی کامل کتاب؟ اطمینان دارم که خوندن متن اصلی، با تمام جزئیات و ظرافت هاش، تجربه ی عمیق تر و شخصی تری رو براتون رقم میزنه. این کتاب می تونه دیدگاه شما رو به نوشتن و حتی به خودتون حسابی تغییر بده. پس، اگر به این مباحث علاقه مندید، مطالعه نسخه کامل کتاب «نوشتن در باب روانکاوی» رو از دست ندید!

نوشته های مشابه