خلاصه کتاب رهبری تغییر جان پی. کوتر: ۸ گام تحول سازمانی

خلاصه کتاب رهبری تغییر جان پی. کوتر: ۸ گام تحول سازمانی

خلاصه کتاب رهبری تغییر ( نویسنده جان پی. کوتر )

خلاصه کتاب رهبری تغییر اثر جان پی. کوتر، به شما یک نقشه راه عملی و جامع برای مواجهه با چالش های تحول در سازمان ها می دهد. این کتاب به هشت اشتباه رایج که باعث شکست تغییرات می شوند و هشت مرحله حیاتی برای رهبری موفقیت آمیز تغییر می پردازد و به مدیران و رهبران کمک می کند تا تحولات سازمانی را به شکلی اثربخش هدایت کنند.

مدیریت و رهبری تغییرات سازمانی، این روزها دیگه فقط یک مهارت نیست، بلکه یک ضرورت حیاتی برای بقا و رشد هر کسب وکاریه. دنیای امروز با سرعت سرسام آوری در حال تغییره و سازمان هایی که نتونن خودشون رو با این سرعت وقف بدن، محکوم به عقب ماندگی و فراموشی هستن. تو این بین، کتاب رهبری تغییر (Leading Change) اثر جان پی. کوتر، مثل یک چراغ راهنما عمل می کنه و به ما نشون می ده که چطور باید این مسیر پر پیچ و خم رو با موفقیت طی کنیم. کوتر، استاد برجسته دانشکده کسب وکار هاروارد، با سال ها تجربه و تحقیق، تونسته یک مدل جامع و کاربردی برای رهبری تحول سازمانی ارائه بده که همچنان بعد از گذشت سال ها، یکی از معتبرترین منابع تو این حوزه به حساب میاد.

راستش رو بخواید، خیلی از تغییراتی که تو سازمان ها شروع می شن، به سرانجام نمی رسن یا حتی بدتر، به شکست های بزرگ تبدیل می شن. دلیلش چیه؟ کوتر میاد و به ما می گه که چرا این اتفاق می افته و چه کارهایی باید بکنیم تا ما هم به اون ۹۰ درصد شکست خورده نپیوندیم. این مقاله قراره مثل یک رفیق دلسوز، تمام نکات مهم این کتاب رو براتون بازگو کنه؛ از اشتباهات رایجی که رهبران مرتکب می شن تا مدل هشت مرحله ای کوتر که اگه درست اجراش کنیم، می تونیم انتظار تغییرات پایدار و موفقی رو داشته باشیم. پس اگه شما هم یک مدیر، کارآفرین، مشاور یا حتی دانشجوی مدیریتی هستید که دغدغه تحول و پیشرفت دارید، پیشنهاد می کنم تا آخر این مقاله همراهمون باشید.

چرا تغییرات سازمانی اغلب شکست می خورند؟ (8 اشتباه رایج از نگاه کوتر)

جان پی. کوتر تو کتابش، ریشه اصلی شکست بسیاری از تلاش ها برای تغییر رو تو هشت اشتباه اساسی می بینه. این اشتباهات، مثل یه مین گذاری تو مسیر تحول عمل می کنن و اگه حواسمون بهشون نباشه، کارمون رو حسابی سخت می کنن. بیاید با هم این هشت اشتباه رو بررسی کنیم تا دیگه ما اون ها رو تکرار نکنیم.

1. حس اضطرار کافی نداریم (اشتباه اول)

اولین و شاید مهلک ترین اشتباهی که خیلی ها مرتکب می شن، اینه که اهمیت و فوریت تغییر رو به اندازه کافی درک نمی کنن یا نمی تونن این حس رو به بقیه منتقل کنن. وقتی تو سازمان همه احساس راحتی و امنیت می کنن، انگیزه ای برای تغییر وجود نداره. فرض کنید یک شرکت، سال هاست که با روش های قدیمی کار می کنه و سود خوبی هم به دست میاره. مدیران ممکنه فکر کنن خب، اوضاع که خوبه، چرا تغییر؟ این راحت طلبی باعث می شه علائم هشداردهنده بازار یا رقبا نادیده گرفته بشه و کسی برای شروع یک تحول جدی احساس نیاز نکنه. وقتی کارکنان حس نکنن که اگه تغییر نکنن، ممکنه آینده سازمان به خطر بیفته، خیلی راحت در مقابل هرگونه تلاش برای تغییر مقاومت می کنن و اینجاست که چرخ دنده تغییر از همون اول گیر می کنه.

2. ائتلاف راهبر قوی نمی سازیم (اشتباه دوم)

برای اینکه یک تغییر بزرگ تو سازمان شکل بگیره و موفق بشه، نیاز به یک تیم قوی و متعهد داریم که از بخش های مختلف سازمان باشن و نفوذ کافی رو هم داشته باشن. اگه این ائتلاف راهبر درست شکل نگیره، یعنی افراد اصلی و تاثیرگذار در کنار هم قرار نگیرن، نیروهای مخالف یا حتی بی تفاوت ها، خیلی راحت می تونن مسیر رو سد کنن. تصور کنید مدیری سعی می کنه یک تغییر مهم رو شروع کنه، اما فقط چند نفر از همکارانش ازش حمایت می کنن، نه مدیران ارشد، نه مسئولان بخش های کلیدی. خب، بدون این حمایت قدرتمند، هر ایده ای هم که داشته باشه، دیر یا زود توسط مقاومت ها و منافع کوتاه مدت از بین می ره و تغییر فقط در حد حرف باقی می مونه.

3. چشم انداز روشن را دست کم می گیریم (اشتباه سوم)

یکی دیگه از اشتباهات رایج، نادیده گرفتن قدرت و اهمیت یک چشم انداز روشن و الهام بخش برای آینده است. چشم انداز مثل قطب نمای کشتی می مونه؛ اگه نداشته باشیمش، هر چقدر هم پارو بزنیم، نمی دونیم به کجا داریم می ریم. وقتی یک هدف واضح و مشخص برای تغییر وجود نداشته باشه که همه رو به هیجان بیاره و بهشون انگیزه بده، هر کسی مسیر خودش رو می ره. نتیجه اش هم سردرگمی، بی هدفی و تصمیم گیری های پراکنده اس. کارکنان نیاز دارن بدونن بعد از این همه سختی و تغییر، قراره به چه جای بهتری برسن. اگه این تصویر روشن رو نداشته باشن، چطور می تونیم انتظار داشته باشیم که با تمام وجود برایش تلاش کنن؟

4. پیام تغییر را درست منتقل نمی کنیم (اشتباه چهارم)

داشتن یک چشم انداز عالی به تنهایی کافی نیست. باید اون رو به همه کارکنان، تو تمام سطوح سازمان، به طور مؤثر و مداوم منتقل کرد. اگه ارتباطات ضعیف باشه، کارکنان نه تنها از اهداف تغییر بی خبر می مونن، بلکه شایعات و سوءتفاهم ها می تونه کل پروژه رو به خطر بندازه. مثلاً، اگه مدیران فقط یک بار در یک جلسه رسمی درباره تغییر صحبت کنن و بعدش دیگه خبری نباشه، طبیعیه که کارکنان به این تغییر اعتماد نکنن و فکر کنن این هم یکی دیگه از همون برنامه های زودگذر مدیریته. باید پیام تغییر رو بارها و بارها، با روش های مختلف، از طریق رهبران و مدیران میانی، به زبان ساده و قابل فهم به گوش همه رسوند و هر جا سوالی بود، پاسخگو بود.

5. موانع را از سر راه برنمی داریم (اشتباه پنجم)

حتی اگه حس اضطرار ایجاد بشه، ائتلاف راهبر قوی باشه، چشم انداز روشن باشه و پیامش هم خوب منتقل بشه، اگه موانع واقعی از سر راه کارکنان برداشته نشه، باز هم تغییر با مشکل مواجه می شه. این موانع می تونن ساختارهای ناکارآمد، سیستم های پاداش قدیمی که با اهداف جدید همخوانی ندارن، یا حتی مدیرانی باشن که هنوز به روش های قبلی چسبیدن. فرض کنید می خوایم تیم ها رو تشویق کنیم بیشتر با هم همکاری کنن، اما سیستم پاداش دهی همچنان بر اساس عملکرد فردی و رقابت بین افراد طراحی شده. خب، طبیعیه که کارکنان با هم همکاری نکنن، چون این کار به ضرر خودشونه. رهبران تغییر باید به طور فعالانه این موانع رو شناسایی و از سر راه بردارن تا کارکنان واقعاً توانمند بشن و بتونن اون طور که لازمه، تغییر کنن.

خیلی وقت ها تغییرات بزرگ سازمانی نه به خاطر نداشتن ایده خوب، بلکه به خاطر نداشتن حس اضطرار کافی، تیم راهبر ضعیف یا نادیده گرفتن موانع شکست می خورند.

6. پیروزی های کوچک را فراموش می کنیم (اشتباه ششم)

تغییرات بزرگ زمان بر هستن و مسیرشون پر از چالش و ناامیدیه. اگه تو این مسیر طولانی، نقاط عطف و پیروزی های کوچکی رو جشن نگیریم، انگیزه کارکنان کم کم از بین می ره. مثل اینه که تو یک دوی ماراتن شرکت کنی، اما هیچ تابلو مسافتی نباشه. چطور می تونی بدونی چقدر جلو رفتی و به خط پایان نزدیک شدی؟ کوتر تأکید می کنه که باید پیروزی های کوتاه مدت و قابل مشاهده رو برنامه ریزی و به موقع جشن گرفت. این پیروزی های کوچک، مثل سوخت رسانی تو مسیر طولانی می مونن، انگیزه رو بالا نگه می دارن، به بقیه نشون می دن که تغییر امکان پذیره و اعتبار ائتلاف راهبر رو هم بیشتر می کنن.

7. زود جشن پیروزی می گیریم (اشتباه هفتم)

برعکس اشتباه قبلی، این یکی هم می تونه خیلی خطرناک باشه. وقتی بعد از چند موفقیت کوچک، مدیران و کارکنان تصور می کنن که کار تمام شده و می تونن به وضعیت عادی برگردن، در واقع خودشون رو به خطر می اندازن. تغییرات واقعی و پایدار، سال ها طول می کشن تا کاملاً تو فرهنگ سازمان جا بیفتن. اعلام زودهنگام پیروزی، باعث می شه تلاش ها متوقف بشه، نیروها رها بشن و سازمان به راحتی به روال های قدیمی خودش برگرده. یادتون باشه، تغییر یک ماراتنه، نه یک دوی سرعت. نفس آخر رو باید برای تثبیت تغییرات نگه داشت.

8. تغییرات را در فرهنگ سازمان ریشه دار نمی کنیم (اشتباه هشتم)

آخرین و شاید مهم ترین اشتباه، اینه که تغییرات جدید به بخشی از فرهنگ سازمانی تبدیل نشن. اگه ارزش ها، رفتارها و رویکردهای جدید، تو DNA سازمان جا نیفتن و به عادت تبدیل نشن، برگشت پذیر هستن. این یعنی هر لحظه ممکنه دوباره به وضعیت قبل برگردیم. برای نهادینه کردن تغییرات، باید اون ها رو به وضوح با موفقیت های سازمان مرتبط کنیم، رهبران جدیدی رو پرورش بدیم که حامی این تغییرات هستن، و در نهایت، سیستم ها و فرایندهای سازمان رو طوری تنظیم کنیم که از این رفتارهای جدید پشتیبانی کنن. این مرحله، طولانی ترین و چالش برانگیزترین مرحله ست، اما بدون اون، تمام تلاش های قبلی ممکنه هدر بره.

راهکار کوتر برای تحول موفق: مدل 8 مرحله ای برای رهبری تغییر

حالا که با اشتباهات رایج آشنا شدیم، وقتشه که به سراغ راهکار کوتر بریم. مدل 8 مرحله ای رهبری تغییر، یک رویکرد قدم به قدم و جامع رو برای هدایت تحول تو سازمان ها ارائه می ده. این مراحل باید به ترتیب طی بشن، چون هر مرحله بستری برای مرحله بعدی فراهم می کنه. بیاین ببینیم کوتر چی می گه:

1. حس اضطرار را ایجاد کنید (مرحله اول)

اگه یادتون باشه، نبود حس اضطرار، اولین اشتباه بود. خب، اولین قدم برای موفقیت هم دقیقاً همین ایجاد حس اضطراره. یعنی چی؟ یعنی باید کاری کنیم که همه، از بالا تا پایین سازمان، متوجه بشن که تغییر یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت حیاتیه. باید داده ها و حقایق تلخ رو به اشتراک بذارید، از رقبا حرف بزنید، فرصت های از دست رفته رو نشون بدید و درباره چرا الان؟ گفتگو ایجاد کنید. مثلاً، اگه بازار در حال تغییره و محصولات ما داره قدیمی می شه، باید این حقیقت رو با شفافیت کامل به همه بگیم و نشون بدیم که اگه همین جوری ادامه بدیم، ممکنه ورشکست بشیم. این حس اضطرار، باعث می شه افراد از منطقه امن خودشون بیرون بیان و آماده پذیرش تغییر بشن.

2. یک تیم راهبر قوی بسازید (مرحله دوم)

بعد از ایجاد حس اضطرار، باید یک گروه کوچک اما قدرتمند از افراد کلیدی سازمان رو دور هم جمع کنید. این تیم باید از افرادی تشکیل شده باشه که دارای نفوذ، تخصص، اعتبار و توانایی رهبری هستن و متعهد به تغییر باشن. این ائتلاف، ستون فقرات فرآیند تغییره. مثلاً، اگه قرار به تغییر سیستم فروش باشه، باید مدیر فروش، چند تا از بهترین کارشناس های فروش، و حتی مدیران بخش های مرتبط مثل بازاریابی یا خدمات مشتریان، تو این تیم باشن. این تیم باید بتونه با هم کار کنه، به هم اعتماد داشته باشه و پیام تغییر رو با صدای واحد به گوش بقیه برسونه.

3. چشم انداز و استراتژی را تعریف کنید (مرحله سوم)

حالا که تیم راهبر تشکیل شده و همه حس اضطرار رو دارن، وقتشه که یک چشم انداز روشن و الهام بخش برای آینده سازمان تعریف بشه. این چشم انداز باید ساده، قابل فهم، قابل تصور و منطقی باشه و نشون بده که بعد از تغییر، قراره سازمان به کجا برسه. همزمان با چشم انداز، باید استراتژی های عملی و گام های مشخصی هم برای رسیدن به اون چشم انداز تدوین بشه. مثلاً، چشم انداز می تونه این باشه: تا سه سال آینده، پیشروترین شرکت در ارائه راهکارهای هوشمند برای کشاورزان خواهیم بود. و استراتژی ها هم می تونه شامل توسعه محصولات جدید، جذب نیروهای متخصص یا ورود به بازارهای جدید باشه. این کار به همه جهت می ده و انگیزه می بخشه.

4. چشم انداز تغییر را به همه بگویید (مرحله چهارم)

یک چشم انداز عالی، بدون ارتباط مؤثر، هیچ ارزشی نداره. تو این مرحله، وظیفه تیم راهبر اینه که پیام تغییر و چشم انداز جدید رو به طور مداوم و از طریق کانال های ارتباطی مختلف به گوش همه کارکنان برسونه. باید از جلسات حضوری، ایمیل ها، بیلبوردها، شبکه های داخلی و هر ابزار دیگه ای استفاده کرد. مهم تر از همه، رهبران خودشون باید بهترین الگو باشن و حرف هاشون با عملشون یکی باشه. اگه رهبران خودشون به چشم انداز باور نداشته باشن و مطابق اون عمل نکنن، کارکنان هم به سرعت بی اعتماد می شن. کوتر می گه باید قول داد، به جای عمل نکردن و این یعنی رهبران باید ابتدا عمل کنن و سپس با حرف هایشان آن را تقویت کنند.

5. همه را برای اقدام توانمند کنید (مرحله پنجم)

وقتی کارکنان چشم انداز رو فهمیدن و بهش باور آوردن، حالا باید ابزار و قدرت لازم برای اقدام رو هم داشته باشن. این مرحله شامل از بین بردن موانعیه که تو مسیر تغییر قرار دارن، مثل ساختارهای بروکراتیک، سیستم های پاداش ناکارآمد، یا حتی مقاومت بعضی مدیران میانی. باید به کارکنان آموزش های لازم رو داد، بهشون اختیار داد که ریسک پذیری کنن و از ایده های جدیدشون حمایت کرد. مثلاً، اگه می خوایم تیم ها نوآور بشن، باید فضایی ایجاد کنیم که از شکست های کوچک نترسن و بتونن ایده هاشون رو امتحان کنن، حتی اگه بعضی از اون ها شکست بخورن. این مرحله یعنی دادن قدرت و مسئولیت به افراد برای ایجاد تغییر.

6. پیروزی های کوتاه مدت خلق کنید (مرحله ششم)

همون طور که گفتیم، تغییرات بزرگ زمان بر هستن و انگیزه افراد تو این مسیر طولانی ممکنه کم بشه. اینجا اهمیت خلق پیروزی های کوتاه مدت مشخص می شه. باید پروژه ها رو طوری برنامه ریزی کرد که تو مدت زمان معقولی (مثلاً 6 تا 18 ماه) به نتایج قابل مشاهده و مثبتی برسن. بعد از دستیابی به این موفقیت ها، باید اون ها رو به طور عمومی جشن گرفت و به افراد و تیم هایی که تو این پیروزی ها نقش داشتن، پاداش داد. این کار باعث می شه انگیزه بالا بره، اعتبار تیم راهبر بیشتر بشه و شکاکان قانع بشن که تغییر واقعاً داره اتفاق می افته. مثلاً، اگه هدف نهایی کاهش 20 درصدی هزینه هاست، یک پیروزی کوتاه مدت می تونه کاهش 5 درصدی تو یک بخش خاص باشه که نشون می ده این مسیر امکان پذیره.

مدل 8 مرحله ای کوتر نه تنها یک چارچوب عملی برای هدایت تغییره، بلکه یک ابزار قدرتمند برای حفظ انگیزه و تعهد در طول فرآیند تحول سازمانی به شمار می ره.

7. دستاوردها را تثبیت و تغییرات بیشتری ایجاد کنید (مرحله هفتم)

بعد از اینکه چند پیروزی کوتاه مدت به دست آوردیم، نباید فکر کنیم که کار تموم شده. کوتر تأکید می کنه که از اعتبار و اعتمادی که از این پیروزی ها به دست اومده، باید برای عمیق تر کردن تغییرات و شروع مراحل بعدی استفاده کرد. تو این مرحله، باید موانع باقی مونده رو از سر راه برداشت، سیستم ها و ساختارهای بیشتری رو اصلاح کرد و حتی نیروهای جدیدی رو جذب کرد که با فرهنگ جدید همسو باشن. این مرحله یعنی استفاده از انرژی و شتابی که به دست اومده تا تحول رو به سمت هدف نهایی سوق بدیم و اجازه ندیم تلاش ها متوقف بشن. مثل اینه که بعد از فتح یک قله کوچک، از اونجا به عنوان پایگاه برای صعود به قله های بلندتر استفاده کنیم.

8. رویکردهای جدید را در فرهنگ سازمان نهادینه کنید (مرحله هشتم)

این آخرین و مهم ترین مرحله ست که تعیین کننده پایداری تغییره. تو این مرحله، باید اطمینان حاصل کنیم که ارزش ها، رفتارها و رویکردهای جدید به بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ سازمانی تبدیل شدن. یعنی دیگه این تغییرات، یک برنامه یا پروژه نباشن، بلکه بشن شیوه انجام کارها تو سازمان. برای این کار، باید موفقیت های جدید رو به وضوح با رفتارهای جدید مرتبط کنیم، رهبران آینده رو بر اساس حمایتشون از این تغییرات انتخاب و پرورش بدیم و مطمئن بشیم که سیستم های استخدام، ارزیابی عملکرد و پاداش دهی، کاملاً با این فرهنگ جدید همسو هستن. این مرحله ممکنه سال ها طول بکشه، اما بدون اون، تغییرات سطحی و موقتی خواهند بود.

تفاوت رهبری و مدیریت در مسیر تغییر

یکی از نکات کلیدی کتاب کوتر، تأکیدش روی کلمه رهبری تو رهبری تغییر و نه صرفاً مدیریت تغییر هست. این دو تا با هم فرق دارن. مدیریت بیشتر به معنی حفظ نظم، برنامه ریزی دقیق، بودجه بندی و حل مشکلات روزمره ست. مدیر خوب، یک کشتی رو به خوبی تو آب های آرام و مشخص هدایت می کنه.

اما رهبری، بحثش فرق می کنه. رهبری یعنی ایجاد جهت، انگیزه دادن به مردم برای حرکت به سمت یک چشم انداز جدید و همسو کردن اون ها با این چشم انداز. یک رهبر، نه تنها مشکلات رو حل می کنه، بلکه فرصت ها رو هم می بینه و می تونه کشتی رو تو طوفان های پیش بینی نشده به سمت ساحل امن هدایت کنه یا حتی به سمت یک دنیای ناشناخته ببره. کوتر میگه تو فرآیند تغییر، نقش رهبر حیاتی تره. چون تغییر، چیزی فراتر از صرفاً سازماندهی و برنامه ریزیه؛ نیاز به یک چشم انداز، هیجان و توانایی الهام بخشیدن به آدم ها داره تا با تمام وجودشون برای یک آینده بهتر تلاش کنن. یک مدیر ممکنه تو برنامه ریزی تغییر عالی باشه، اما بدون یک رهبر قوی، این برنامه هرگز به سرانجام نمی رسه.

نگاه کوتر به آینده و جمع بندی

جان پی. کوتر نه تنها به ما می گه چطور تغییر کنیم، بلکه نیم نگاهی هم به آینده سازمان ها و چالش های قرن ۲۱ داره. اون معتقده تو دنیایی که هر روز پیچیده تر و رقابتی تر می شه، سازمان ها چاره ای جز تغییر و تحول مداوم ندارن. جهانی شدن، پیشرفت سریع تکنولوژی و انتظارات رو به رشد مشتریان و کارکنان، همه و همه باعث می شن که نیاز به رهبران منعطف، یادگیرنده و شجاع بیشتر از همیشه احساس بشه. رهبرانی که بتونن نه تنها تغییرات رو مدیریت کنن، بلکه اون ها رو با موفقیت رهبری کنن و به فرصت تبدیلشون کنن.

سازمان های قرن 21 از دید جان پی. کوتر

به نظر کوتر، سازمان های قرن ۲۱ سازمان هایی نیستن که فقط یک بار تغییر کنن و بعد به همون روال قبلی برگردن. اون ها سازمان هایی هستن که باید خودشون رو برای تغییرات مداوم و حتی انقلابی آماده کنن. این یعنی باید یک فرهنگ سازمانی ایجاد بشه که تو اون، یادگیری، نوآوری و انعطاف پذیری از ارزش های اصلی باشن. سازمان های آینده باید بتونن: سریع تر تصمیم بگیرن، تیم های چابک و خودگردان داشته باشن، به کارکنان قدرت بیشتری بدن و به طور مداوم به دنبال فرصت های جدید برای بهبود و رشد باشن. اینجاست که نقش رهبری باز هم پررنگ تر می شه، چون رهبران باید بتونن این فرهنگ رو ایجاد و حفظ کنن و نترسن از اینکه خودشون هم هر روز چیزهای جدید یاد بگیرن.

چرا کتاب رهبری تغییر هنوز هم حرف برای گفتن دارد؟

کتاب رهبری تغییر جان پی. کوتر، مثل یک کلاس درس فشرده و کاربردیه که به ما یاد می ده چطور تو دنیای پر از دگرگونی امروز، سکان سازمان رو محکم دست بگیریم و به سمت موفقیت هدایتش کنیم. مدل 8 مرحله ای کوتر، با وجود سادگی ظاهری، عمق و قدرت فوق العاده ای داره و می تونه به هر سازمانی، از یک استارتاپ کوچک گرفته تا یک شرکت بزرگ چندملیتی، کمک کنه تا مسیر تحول رو با کمترین خطا و بیشترین اثربخشی طی کنه.

یادتون باشه، تغییر یک فرآیند پیوسته و نیازمند تعهد همه جانبه ست. این کتاب نه تنها به ما اشتباهات رو نشون می ده، بلکه یک نقشه راه واضح و منطقی هم ارائه می کنه که اگه گام به گام و با دقت اجراش کنیم، می تونیم نتایج ماندگاری رو برای سازمانمون به ارمغان بیاریم. حالا که با خلاصه ای از این کتاب ارزشمند آشنا شدید، وقتشه که به فکر فرو برید و از خودتون بپرسید: چطور می تونم اصول این کتاب رو تو سازمان خودم پیاده سازی کنم و به یک رهبر تغییر واقعی تبدیل بشم؟ قطعا این فکر اولیه، اولین گام برای تحولی بزرگ خواهد بود.

نوشته های مشابه