خلاصه کتاب تو متفاوت هستی و این فوق العاده است ( نویسنده کارسون کرسلی )

کتاب تو متفاوت هستی و این فوق العاده است اثر کارسون کرسلی، داستانی دلنشین و عمیق درباره ی پذیرش تفاوت ها و یافتن قدرت در منحصربه فرد بودنمان است. این کتاب به ما یادآوری می کند که هر یک از ما با ویژگی های خاص خود، فوق العاده ایم و همین تمایزهاست که ما را خاص و ارزشمند می کند.

تا حالا شده احساس کنی با بقیه فرق داری؟ یا شاید اطرافت کسی رو دیدی که به خاطر یه تفاوت کوچیک، خودش رو پنهان کرده؟ راستش رو بخوای، دنیای امروز پر از قضاوت هاست، و گاهی آدم ها از تفاوت های همدیگه می ترسن یا حتی مسخره می کنن. اما داستان هایی مثل قصه شیپورچی، قهرمان کتاب تو متفاوت هستی و این فوق العاده است، بهمون نشون می دن که اتفاقاً همین فرق ها هستن که ما رو خاص و بی نظیر می کنن. این کتاب، که کارسون کرسلی نوشته و خانم بهاره قنادزاده یزدی به زیبایی ترجمه اش کرده، یه جورایی هم برای بچه هاست و هم برای بزرگ ترها. یه داستان آموزنده که بهمون می گه از اونچه که هستیم، خجالت نکشیم و با افتخار زندگی کنیم.

توی این مقاله، می خوایم یه سفر کوچیک بریم به دنیای شیپورچی. هم داستانش رو خط به خط براتون تعریف می کنم، هم پیام های عمیقی که توی خودش داره رو با هم کشف می کنیم. بعدش هم یه معرفی از نویسنده و مترجم داریم، و در آخر هم می بینیم که چرا این کتاب، یه گنج واقعی برای پدر و مادرها و مربی ها محسوب می شه. پس آماده باشین برای غرق شدن تو یه دنیای متفاوت و فوق العاده!

داستان شیپورچی: خلاصه جزء به جزء ماجرای کتاب

خب، بریم سراغ قلب ماجرا، یعنی داستان خود شیپورچی. یه جورایی آدم وقتی شروع می کنه به خوندن این کتاب، دلش می خواد تک تک جزئیات رو دنبال کنه. چون شیپورچی واقعاً یه شخصیت دوست داشتنیه که قصه زندگیش پر از فراز و نشیب هاییه که هر کدومشون یه درس بزرگ دارن. این طور بگم که قصه شیپورچی مثل یه سفر قهرمانیه، از جایی که خودش رو تنها و متفاوت می بینه تا جایی که به قهرمان زندگی خودش و دوستاش تبدیل می شه.

تولد و آغاز متفاوت شیپورچی:

تصور کنین یه روز قشنگ بهاری، تو یه چمنزار سرسبز و پر از اسب های کوچولوی بامزه، یه کره اسب جدید به دنیا می آد. این کره اسب، اسمش شیپورچیه. از همون اولش هم با بقیه فرق داشت، یه جورایی تو نگاه اول می فهمیدی که این کره اسب معمولی نیست. پوستش سفید سفید بود، عین برف تازه باریده. یالش هم، وای که چه یالی داشت، مثل آفتاب تابستون طلایی و درخشان. اما فرق اصلیش شیهه اش بود. شیپورچی وقتی شیهه می کشید، صداش اونقدر بلند و رسا بود که از کیلومترها اونورتر هم شنیده می شد! برای همین هم همه بهش می گفتن شیپورچی.

اولش همه دوستش داشتن. آخه کی می تونه یه کره اسب با اون همه ویژگی های قشنگ رو دوست نداشته باشه؟ بقیه کره اسب ها باهاش بازی می کردن، قایم باشک بازی می کردن، تو چمنزار می دویدن و اون رو مثل یکی از خودشون می دونستن. شیپورچی هم خوشحال بود. اون با وجود تفاوت هاش، حس می کرد که جای خودش رو توی جمع پیدا کرده. فکر می کرد متفاوت بودن، فقط یه ویژگی بامزه است و نه یه مشکل. اما زندگی همیشه آروم و بدون چالش نیست، نه؟

ظهور شاخ و آغاز تنهایی:

یه روز صبح، شیپورچی از خواب بیدار می شه و جلوی آینه می ایسته (البته نه آینه واقعی، تو دنیای اسب ها، شاید منظورمون یه برکه آب شفاف باشه!). باورش نمی شد! یه چیزی بالای سرش دراومده بود. یه شاخ کوچولو، درست وسط پیشونیش! اولش فکر کرد خواب می بینه، یا شاید یه چیز عجیب و غریبه که خودش از بین می ره. اما شاخ روز به روز بزرگ تر می شد و تغییر شیپورچی رو بیشتر و بیشتر به چشم می آورد.

حالا داستان فرق کرده بود. دوستاش، همونایی که تا دیروز باهاش بازی می کردن و می خندیدن، وقتی شاخ رو دیدن، یه جور دیگه نگاهش کردن. نگاهشون پر از تعجب بود، یه کمی هم ترس. آروم آروم، ازش فاصله گرفتن. دیگه مثل قبل باهاش بازی نمی کردن، تو مسابقه ها شرکتش نمی دادن. شیپورچی احساس تنهایی می کرد. آخه تا دیروز مورد قبول همه بود، اما حالا به خاطر یه شاخ، همه ازش دوری می کردن. اون بیچاره از اینکه متفاوت بود، از خودش خجالت می کشید. فکر می کرد این شاخ یه نقطه ضعفه، یه چیزیه که اونو زشت کرده. حتی سعی می کرد شاخش رو قایم کنه، اما مگه می شد؟ این شاخ بخشی از وجودش شده بود و او رو از بقیه متمایز می کرد، اما نه به شکلی که قبل از این انتظار داشت.

بهترین دوستان شیپورچی همگی چنان به او نگاه می کردند که گویی جانوری زشت و ترسناک است. از آن پس شیپورچی اوقاتش را در تنهایی سپری می کرد. او از سایه ی خنک درخت سیب درون چمنزار دوری می کرد و به آخرین اتاق اصطبل نقل مکان کرد.

اینجاست که می فهمیم قضاوت کردن چقدر می تونه به آدم ها آسیب بزنه. شیپورچی فقط به خاطر یه تفاوت ظاهری، طرد شد و احساس کرد دیگه اون کره اسب سابق نیست. این قسمت از داستان واقعاً قلب آدم رو به درد میاره و بهمون نشون می ده که چقدر مهمه که همدیگه رو همون طور که هستیم، با تمام تفاوت ها بپذیریم.

حادثه آتش سوزی و قهرمانی غیرمنتظره:

مثل همیشه، وقتی اوضاع خیلی بد می شه، یه اتفاق بزرگ می افته که همه چیز رو تغییر می ده. یه شب سرد و تاریک، یه اتفاق ناگوار افتاد. اصطبل اسب ها، همون جایی که همه کره اسب ها توش خوابیده بودن، آتیش گرفت! شعله های آتش زبانه می کشیدن و دود همه جا رو گرفته بود. وحشت و ترس بین اسب ها افتاده بود. همه تلاش می کردن از اصطبل فرار کنن، اما در قفل بود. هر کاری می کردن، نمی تونستن قفل رو بشکنن و از این جهنم فرار کنن. هیچ کس نمی دونست چیکار کنه. دیگه کم کم داشتن ناامید می شدن و وحشت سراسر وجودشون رو گرفته بود.

درست تو این لحظه، شیپورچی که همیشه گوشه ای نشسته بود و از تنهایی و متفاوت بودنش رنج می کشید، یه فکر به سرش زد. نگاهی به شاخش انداخت. همون شاخی که تا حالا باعث خجالتش بود، همون چیزی که فکر می کرد اونو زشت کرده، حالا می تونست یه راه نجات باشه. اون لحظه ای درنگ نکرد. با تمام قدرت، شاخش رو به سمت قفل در کوبید. محکم و محکم تر. تا بالاخره، با یه صدای بلند، قفل شکست! در باز شد و اسب ها تونستن از اصطبل در حال سوختن فرار کنن. شیپورچی با شاخش، زندگی دوستاش رو نجات داد. نقطه ضعفش، شده بود نقطه قوتش!

این بخش از داستان واقعاً هیجان انگیزه و به ما نشون می ده که قهرمان بودن همیشه به معنی قوی ترین بودن یا شبیه همه بودن نیست. گاهی وقت ها، قهرمان اونیه که تو سخت ترین شرایط، از تفاوت هاش برای نجات بقیه استفاده می کنه.

پذیرش و دوستی دوباره:

بعد از اون حادثه، نگاه همه نسبت به شیپورچی عوض شد. دوستاش که تا دیروز ازش دوری می کردن و به خاطر شاخش مسخره اش می کردن، حالا با چشم های پر از احترام و قدردانی بهش نگاه می کردن. اونا فهمیدن که اشتباه کرده بودن. فهمیدن که قضاوت کردن بر اساس ظاهر، چقدر می تونه آدم رو از دیدن حقیقت دور کنه. شیپورچی دیگه تنها نبود. دوستاش دورش جمع شدن، ازش تشکر کردن و خواستن دوباره باهاش دوست باشن.

حالا شیپورچی هم خودش رو یه قهرمان حس می کرد. دیگه از شاخش خجالت نمی کشید. تازه، با افتخار سرش رو بالا می گرفت و شاخش رو به همه نشون می داد. اون فهمیده بود که متفاوت بودن نه تنها بد نیست، بلکه می تونه فوق العاده باشه. همین تفاوت بود که اونو خاص کرده بود و بهش این قدرت رو داده بود که زندگی دوستاش رو نجات بده. پیام نهایی داستان اینه: تفاوت ها قدرت هستن، نه ضعف. این داستان بهمون یاد می ده که وقتی خودمون رو همون طور که هستیم قبول می کنیم و از ویژگی های منحصربه فردمون استفاده می کنیم، می تونیم کارهای بزرگی انجام بدیم و حتی قهرمان زندگی خودمون و اطرافیانمون بشیم.

پیام ها و مفاهیم کلیدی تو متفاوت هستی و این فوق العاده است: چرا این کتاب ضروری است؟

خب، حالا که داستان شیپورچی رو می دونیم، بیایید ببینیم این کتاب قشنگ و پرمغز، چه درس های باارزشی رو توی دل خودش پنهون کرده. در واقع، این کتاب فقط یه داستان نیست، یه نقشه راهه برای اینکه به بچه هامون و حتی خودمون یاد بدیم چطوری با تفاوت ها کنار بیایم و حتی اونا رو دوست داشته باشیم. به نظرم، این کتاب تو دنیای پرسرعت و گاهی بی رحم امروز، واقعاً ضروریه. به خاطر اینکه هر کدوم از ما ممکنه تو یه مقطعی از زندگی حس کنیم متفاوتیم یا طرد شدیم، و این کتاب می تونه یه چراغ راه باشه.

قدرت پذیرش تفاوت ها و خودباوری:

اولین و مهم ترین پیامی که این کتاب بهمون می ده، اینه که منحصربه فرد بودن یه موهبته، نه یه نقطه ضعف. یادم می آد یه بار یه کودک رو دیدم که به خاطر عینکش خیلی خجالت می کشید و فکر می کرد عینکی بودن یعنی فرق داشتن به معنی بد بودن. این کتاب دقیقاً به بچه هایی مثل اون می آموزه که هر کسی یه ویژگی خاص خودش رو داره. شیپورچی شاخ داشت، یه نفر دیگه شاید موهای فرفری داشته باشه، یکی دیگه شاید صدای خنده متفاوتی داشته باشه. مهم اینه که هر کدوم از این ویژگی ها، ما رو ما می کنن.

وقتی شیپورچی شاخش رو پنهان می کرد، قدرت خودش رو هم پنهان می کرد. اما وقتی پذیرفت که این شاخ بخشی از خودشه، تونست ازش استفاده کنه و قهرمان بشه. این یعنی تقویت اعتماد به نفس. وقتی بچه ها متوجه بشن که تفاوت هاشون اونا رو از بقیه بهتر یا بدتر نمی کنه، بلکه اونا رو خاص می کنه، دیگه از خودشون خجالت نمی کشن. این باور که من همین طور که هستم، خوبم و می تونم بهترین خودم باشم، اولین قدم برای یه زندگی موفقه.

غلبه بر قضاوت و تعصب:

دیدین دوستای شیپورچی چطوری با دیدن شاخش ازش فاصله گرفتن؟ این همون قضاوتیه که تو جامعه خودمون هم زیاد می بینیم. مردم زود قضاوت می کنن، فقط بر اساس ظاهر یا یه ویژگی خاص، درباره یه نفر نظر می دن. این کتاب بهمون نشون می ده که چقدر این قضاوت های اولیه می تونه اشتباه و آسیب زننده باشه. داستان شیپورچی به بچه ها یاد می ده که قبل از اینکه کسی رو قضاوت کنن، عمیق تر بهش نگاه کنن و سعی کنن اونو از درون بشناسن.

این مفهوم، پایه و اساس همدلی و درک متقابله. وقتی بچه ها یاد بگیرن که ممکنه یه نفر متفاوت به نظر بیاد، اما در واقع قلب بزرگی داشته باشه یا کارهای خیلی مهمی انجام بده، اون وقت دنیای اطرافشون رو با دید بازتری می بینن. این یعنی آموزش احترام به حقوق دیگران، فارغ از رنگ پوست، شکل و شمایل، یا هر تفاوت دیگه. این درس، فقط برای بچه ها نیست، خیلی از بزرگ ترها هم بهش نیاز دارن.

تبدیل چالش به فرصت:

شیپورچی یه شاخ داشت که اولش فکر می کرد چالش زندگی شه. یه چیزی که اونو از بقیه جدا می کرد و باعث خجالتش بود. اما تو یه لحظه سخت، همون چالش تبدیل شد به یه فرصت طلایی برای کمک به بقیه و نجات جون اونا. این درس واقعاً فوق العاده است! چند بار شده که تو زندگی خودمون، یه مشکلی داشتیم و بعداً فهمیدیم همون مشکل، باعث پیشرفت یا موفقیت ما شده؟

این کتاب به کودکان یاد می ده که چالش ها و تفاوت ها رو به عنوان بن بست نبینن، بلکه به عنوان فرصت هایی برای رشد و خلاقیت نگاه کنن. شاید یه بچه تو یه درسی ضعیف باشه، اما تو یه هنر دیگه بی نظیر باشه. شیپورچی بهمون یاد می ده که به جای غصه خوردن برای نداشته ها یا تفاوت ها، روی نقاط قوتمون تمرکز کنیم و ببینیم چطور می تونیم از همون تفاوت ها برای ساختن یه چیز بهتر استفاده کنیم. این نگاه مثبت به زندگی و مشکلات، از بچگی باید تو وجود آدم شکل بگیره و این کتاب دقیقاً همون رو آموزش می ده.

درباره خالق و مترجم: کارسون کرسلی و بهاره قنادزاده یزدی

پشت هر کتاب خوب، یه تیم عالی از نویسنده و مترجم هست که روح خودشون رو تو کلمات دمیدن. کتاب تو متفاوت هستی و این فوق العاده است هم از این قاعده مستثنی نیست. بیاین یه نگاهی هم به کسایی بندازیم که این اثر قشنگ رو خلق و به ما معرفی کردن، چون شناخت اونا بهمون کمک می کنه که ارزش کارشون رو بیشتر بفهمیم.

کارسون کرسلی: نویسنده و مبلغ تفاوت ها:

کارسون کرسلی فقط یه نویسنده کتاب کودک نیست؛ اون یه هنرمند چندوجهیه که تو حوزه های مختلفی مثل هنرپیشگی، مجری گری تلویزیون و حتی طراحی لباس فعالیت داره. کرسلی که متولد آمریکاست، بیشتر برای حضورش تو برنامه های تلویزیونی معروف شده، جایی که همیشه با شخصیت شاد و پرانرژیش، حرف های مهمی رو به زبون ساده منتقل می کرده. اون حتی جوایزی مثل جایزه معتبر امی ساعات پربیننده رو هم تو کارنامه اش داره که نشون از تخصص و اعتبارش تو حوزه های مختلف رسانه ایه.

دیدگاه کرسلی درباره اهمیت ترویج خودباوری و پذیرش تفاوت ها در کودکان، چیزیه که از همون ابتدا تو آثارش دیده می شه. اون معتقده که هر بچه یه ستاره منحصر به فرده که باید با تمام وجود درخشش کنه. با توجه به پیشینه کاری کرسلی و حضورش در برنامه های تلویزیونی که با هدف بهبود و تغییر سبک زندگی افراد ساخته می شد، مشخصه که اون همیشه دغدغه رشد و ارتقای فردی رو داشته. این دغدغه تو کتاب تو متفاوت هستی و این فوق العاده است هم کاملاً مشهوده و نشون می ده که این کتاب فقط یه قصه ساده نیست، بلکه محصول تفکر عمیق یه آدم باتجربه است که می دونه چطور پیام های مهم رو به دل مخاطب، به خصوص مخاطب کودک، بنشونه.

نقش بهاره قنادزاده یزدی در انتقال پیام:

وقتی یه کتاب از یه زبان دیگه به فارسی ترجمه می شه، نقش مترجم خیلی مهمه. مترجم فقط کلمه ها رو از یه زبان به زبان دیگه منتقل نمی کنه؛ اون باید روح داستان، لحن نویسنده و پیام اصلی رو هم همراه با کلمات بیاره. خانم بهاره قنادزاده یزدی، با ترجمه روان و جذاب کتاب تو متفاوت هستی و این فوق العاده است، واقعاً کار بزرگی انجام داده.

فکر کنین یه کتاب کودک که قراره پیام های مهمی رو منتقل کنه، اگه ترجمه اش خشک یا نامفهوم باشه، بچه ها چطور می تونن باهاش ارتباط برقرار کنن؟ خانم قنادزاده یزدی با انتخاب کلمات مناسب و جمله بندی های ساده و شیرین، کاری کرده که داستان شیپورچی برای بچه های فارسی زبان هم به همون اندازه جذاب و قابل فهم باشه که برای بچه های انگلیسی زبان بوده. انگار که داستان از اول به فارسی نوشته شده! این هنر مترجمیه که بتونه پل ارتباطی قوی بین فرهنگ ها و زبان ها باشه و پیام کتاب رو بدون هیچ کم و کاستی به دل مخاطب برسونه. برای همین، باید از ایشون برای این ترجمه دقیق و دلسوزانه تشکر کرد که باعث شد این کتاب ارزشمند به راحتی به دست خانواده های ایرانی برسه و تو خونه ها و مدارس ما خونده بشه.

ویژگی های برجسته کتاب برای والدین و مربیان

اگه پدر و مادر هستین یا یه معلم دلسوز، این بخش براتون خیلی مهمه. چون این کتاب تو متفاوت هستی و این فوق العاده است فقط یه قصه سرگرم کننده نیست، یه ابزار فوق العاده برای آموزش و تربیت بچه هاست. یه جورایی می شه گفت یه کلید برای باز کردن درهای گفتگوی عمیق با کودکان. بیاید ببینیم چرا این کتاب این قدر ویژه است و چطور می تونه تو مسیر تربیت فرزندانمون بهمون کمک کنه.

زبان ساده و جذاب:

یکی از مهم ترین ویژگی های این کتاب، زبان ساده و دلنشین اونه. نویسنده و مترجم هر دو طوری کلمات رو انتخاب کردن و جمله ها رو چیدن که حتی بچه های کوچک تر هم می تونن با داستان ارتباط برقرار کنن. کتاب برای گروه سنی ۳ تا ۸ سال خیلی مناسبه، یعنی هم برای بچه های پیش دبستانی که تازه دارن با دنیای کتاب آشنا می شن، و هم برای بچه های سال های اول دبستان که خودشون می تونن قصه رو بخونن. جملات کوتاه، کلمات آشنا و مفهوم های واضح، همه دست به دست هم دادن تا این کتاب یه گزینه عالی برای شروع علاقه به کتابخوانی تو بچه ها باشه.

بعضی وقت ها، کتاب های آموزشی انقدر خشکن که بچه ها ازشون زده می شن. اما تو متفاوت هستی و این فوق العاده است، با یه لحن داستانی و پر از احساس، درس های مهم رو بدون اینکه بچه ها خسته بشن، بهشون یاد می ده. همین سادگی و جذابیت زبانیه که باعث می شه بچه ها بارها و بارها بخوان این کتاب رو بخونن و هر بار یه نکته جدید ازش یاد بگیرن.

تصویرگری های گیرا:

مگه میشه از یه کتاب کودک حرف زد و از تصویرگری هاش نگفت؟ تصاویر تو کتاب های کودک، نصف ماجرا رو روایت می کنن و حتی گاهی بیشتر از کلمات، پیام رو منتقل می کنن. هرچند من تصاویر این کتاب رو به صورت فیزیکی ندیدم، اما با توجه به اینکه کتابی با چنین پیام مهمی باید تأثیرگذار باشه، مطمئنم که تصویرگری های تو متفاوت هستی و این فوق العاده است هم همین طورن.

تصاویر خوب، باعث می شن بچه ها بیشتر جذب کتاب بشن. اسب های بامزه، شیپورچی دوست داشتنی، لحظات شادی و ناراحتی، همه این ها با رنگ ها و خطوط جذاب، به بچه ها کمک می کنن که احساسات شخصیت ها رو درک کنن و خودشون رو جای اونا بذارن. تصاویر گیرا به خصوص برای بچه های کوچکتر که هنوز نمی تونن متن رو بخونن، فوق العاده مهم اند. اونا با دیدن عکس ها، داستان رو دنبال می کنن و پیام ها رو از طریق بصری دریافت می کنن. این تصاویر نه تنها قصه رو کامل می کنن، بلکه باعث می شن بچه ها با شخصیت ها همذات پنداری کنن و درس های کتاب رو عمیق تر یاد بگیرن.

پتانسیل برای گفتگو و فعالیت:

این کتاب یه فرصت طلایی برای شروع گفتگوهای عمیق با بچه هاست. بعد از خوندن داستان، پدر و مادرها و مربی ها می تونن سوالاتی از بچه ها بپرسن تا اونا رو به فکر کردن وادار کنن. مثلاً: به نظرت چرا دوستای شیپورچی ازش دوری کردن؟ یا تو اگه جای شیپورچی بودی، چیکار می کردی؟ یا تاحالا تو هم مثل شیپورچی حس متفاوت بودن داشتی؟ این سوال ها باعث می شن بچه ها حرف بزنن، احساساتشون رو بیان کنن و یاد بگیرن که درباره تفاوت ها و احساساتشون راحت صحبت کنن.

این کتاب رو می شه برای فعالیت های گروهی تو مهدکودک ها یا مدارس هم استفاده کرد. مثلاً بعد از خوندن قصه، از بچه ها بخوایم یه نقاشی از تفاوت خودشون بکشن، یا بازی نقش آفرینی کنن و جای شخصیت های داستان باشن. این فعالیت ها به بچه ها کمک می کنه که پیام های کتاب رو عملی کنن و یاد بگیرن که چطور با تفاوت ها کنار بیان و حتی اونا رو جشن بگیرن. در کل، این کتاب نه تنها یه منبع عالی برای سرگرمیه، بلکه یه ابزار تربیتی قدرتمنده که می تونه تو شکل گیری شخصیت مثبت و خودباور در کودکان نقش مهمی داشته باشه.

نظرات و بازخوردهای خوانندگان: انعکاس تاثیرگذاری کتاب

می دونی، آدم وقتی یه کتاب رو می خونه، دوست داره ببینه بقیه چی میگن. نظرات و بازخوردهای خوانندگان، یه جورایی آینه ای هستن که تاثیرگذاری یه کتاب رو نشون می دن. وقتی نظرات رو درباره کتاب تو متفاوت هستی و این فوق العاده است تو پلتفرم هایی مثل کتابراه یا طاقچه می خونی، یه حس خوبی بهت دست می ده؛ حس اینکه این کتاب واقعاً تونسته به دل خیلی ها بشینه و پیامش رو منتقل کنه. خیلی از نظراتی که دیدم، بر محور آموزنده بودن و تاثیرگذار بودن کتاب می چرخیدن.

یکی از کاربران نوشته بود: بسیار جذاب و آموزنده بود و به ما نشان می دهد متفاوت بودن همیشه بد نیست. این جمله خیلی ساده و قشنگ، خلاصه پیام اصلی کتابه و نشون می ده که خواننده تونسته این پیام رو به خوبی درک کنه. یه نفر دیگه که احتمالاً یه کودک یا نوجوان بوده، با هیجان نوشته: این کتاب بسیار جذّاب است و هیجان انگیز💫🔮👌🏻 من این کتاب را به شما پیشنهاد می کنم🎉. این نوع بازخوردها نشون می ده که کتاب چقدر برای مخاطب هدفش، یعنی کودکان، دلنشین و گیرا بوده.

خیلی ها به این نکته اشاره کرده بودن که کتاب، مفهوم پذیرش تفاوت ها رو به شکل عالی آموزش می ده. مثلاً یکی از بازخوردها دقیقاً همین رو می گفت: داستان خوبی بود و نشان می داد هیچ کس را به خاطر تفاوت هایی که به انتخاب خودش نبوده است، نباید سرزنش کرد و از دوستی با او دوری کرد. این نشون می ده که پیام همدلی و احترام به تفاوت ها، کاملاً به مخاطب منتقل شده. بعضی ها هم به جنبه خودباوری اشاره کرده بودن: اگه بدونی چطور باید از تفاوت هات استفاده کنی.

البته مثل هر کتابی، نظراتی هم ممکنه باشه که به جنبه های دیگه مثل تصویرگری یا ترجمه اشاره کنن، اما نکته مهم اینه که هسته اصلی داستان و پیامی که قراره منتقل بشه، به خوبی به مخاطب رسیده و تونسته اون رو تحت تاثیر قرار بده. وقتی می بینی یه کتاب می تونه اینقدر عمیق روی ذهن و قلب خواننده ها، به خصوص بچه ها، تاثیر بذاره و بهشون کمک کنه خودشون رو بیشتر دوست داشته باشن و به تفاوت های دیگران احترام بذارن، تازه ارزش واقعی اون کتاب رو می فهمی. این بازخوردها نشون می دن که تو متفاوت هستی و این فوق العاده است فقط یه قصه ساده نیست، بلکه یه تجربه ارزشمنده که هر کسی باید اون رو لمس کنه.

خلاصه که، این نظرات مثبت، خودشون یه جور تاییدیه هستن برای این کتاب. وقتی این همه آدم، از سنین مختلف، یه جور حس مشترک رو درباره یه کتاب دارن، یعنی اون کتاب واقعاً کارش رو درست انجام داده و تونسته یه اثر ماندگار باشه. به نظرم، همین نظرات، بهترین تشویق برای خرید و خوندن این کتابه.

شاید خیلی ها فکر کنن کتاب های کودک فقط برای سرگرمیه، اما تو متفاوت هستی و این فوق العاده است ثابت می کنه که یه کتاب می تونه هم سرگرم کننده باشه و هم یه معلم بزرگ. این کتاب به بچه ها درس های مهمی می ده که تو زندگی روزمره به دردشون می خوره، درس هایی مثل خودباوری، همدلی و تبدیل چالش به فرصت. برای همین، می شه گفت این کتاب نه تنها یه داستان سرگرم کننده است، بلکه یه درس زندگی ارزشمند برای کودکان و حتی برای بزرگسالان محسوب می شه.

پس، اگه دنبال یه کتاب می گردین که هم دلنشین باشه و هم یه پیام قشنگ داشته باشه، یا اگه می خواین به بچه هاتون یاد بدین که متفاوت بودن، اتفاقاً فوق العاده است، حتماً خلاصه کتاب تو متفاوت هستی و این فوق العاده است ( نویسنده کارسون کرسلی) رو بخونید. بهتون قول می دم پشیمون نمی شید و یه تجربه شیرین و آموزنده خواهید داشت. این کتاب رو هم برای خودتون بخونین و هم برای بچه هاتون، چون مطمئنم همه مون یه چیزایی برای یاد گرفتن از شیپورچی داریم. حتماً امتحانش کنین!